کیچی مائه بارا به تازگی به همراه خانواده خود به دهکده ای کوچک و آرام به نام هینامیزاوا نقل مکان کرده و به سرعت با رنا ریوگو، میون سونوزاکی، ساتوکو هوجو و ریکا فوروده دوستی جدانشدنی پیدا می کند. اما تاریکی پشت این زندگی ساده و روستایی آن ها پرسه می زند.
در حالی که دهکده آماده برگزاری جشن سالانه خود می شود، کیچی درمورد افسانه های محلی این دهکده یاد می گیرد. او متوجه می شود که چندین مورد قتل و ناپدید شدن در سال های اخیر در این روستا رخ داده است و همه آن ها هم به خدای محافظ روستا، اویاشیرو-ساما، که جشن روستا هم به نام او برگذار می شود، ربط دارد. کیچی سعی می کند که از دوستان جدیدش در مورد این اتفاقات بپرسد، اما آن ها به طرز شک برانگیزی سکوت می کنند و از جواب دادن به سوالات او سر باز می زنند. همانگونه که به تدریج اتفاقات عجیب و غریب بیشتر می شود، او به این فکر می کند که چه چیز های دیگر نیز وجود دارند که دوستانش آن را از او مخفی کرده اند، و آیا می تواند به دوستانش اعتماد کند یا خیر.
«زمانی که جیرجیرک ها گریه می کنند» یا به اصطلاح «هیگوراشی» انیمه ای تلوزیونی است که در سال ۲۰۰۶ در ژاپن پخش شد. این انیمه بخاطر ترکیب منحصر بفردش از ژانر های ترسناک، اسرار آمیز و دلهره آور معروف است. داستان این انیمه در روستایی دور افتاده به نام هینامیزاوا اتفاق میافتد، جایی که در آن گروهی از دوستان در یک سری اتفاقات عجیب و دیوانه کننده گیر می افتند که در حلقه ای بی نهایت درحال تکرار است.
یکی از جنبههای خاص هیگوراشی، استفاده آن از چند آرک داستانی است، که هرکدام از آنها شامل شخصیتهای مختلفی میشوند. این روش به داستان اجازه میدهد تا مفاهیم و ایدههای زیادی را مورد کاوش قرار دهد، از تاثیرات روانی تراما تا طبیعیت حقیقت و گول زدن.
با اینحال، هیگوراشی بخاطر صحنههای بسیار خشن و خونآلودش مورد انتقاد قرار گرفته است. برای برخی بینندگان، استفاده این انیمه از وحشیگری و خون و خون ریزی ممکن است باعث وجود احساس ناراحتی در آنها شود. همینطور به نظر برخی، انیمیشن این انیمه کمی ساده است و از تجربه اسرارآمیز داستان می کاهد.
اما باوجود این انتقادات، هیگوراشی در این سالها طرفداران چند آتشه بسیاری پیدا کرده و به یک انیمه اسرارآمیز کلاسیک تبدیل شده که پیشنهاد ان به هر طرفداری از ژانر اسرارآمیز و هیجانی پیشنهاد میشود.