«بستار» لقبی است که به جانورانی اعطا میشود که با مبارزه با نابرابری و متحد کردن گوشت خواران و گیاه خواران در جامعه حیوانات انساننما، برتری خود را ثابت میکنند. آکادمی چریتون پنج سال است که بدون چنین رئیسی سپری کرده است. با این حال، پس از قتل یک آلپاکا در محوطهی مدرسه، تنش بین گونههای مختلف زیاد شده و نیاز به بستار را برای حفظ صلح و هماهنگی افزایش میدهد.
لوئیس، گزینه اصلی برای این نقش پرافتخار، پیشنهاد را رد میکند و آکادمی را ترک میکند. در همین حال، شورای دانشآموزی اعلام میکند هر دانشآموزی که بتواند مجرم قتل مذکور را دستگیر کند، به عنوان بستار شناخته خواهد شد. در همین حال، احساس وظیفهی لگوسی به عنوان یک گرگ قوی که باید از ضعیف ها محافظت کند، او را به سمت تحقیق در مورد این حادثه سوق میدهد. او همچنین برای مدیریت احساسات پیچیدهاش نسبت به هاروبی، خرگوش سفید، با مشکلات بیشتری روبرو است.
این انیمه اثری است که با هر پیشرفتی به داستانی عمیقتر و تاریکتر میرسد. داستانی دربارهی حیوانات، که همه بینندگان آن هم می دانند، اما هیچ ارتباطی با حیوانات ندارد و فراتر از آن است. بار دیگر با فضایی پر تعلیق و لحظات هیجانانگیز به خوبی مدیریت میشود.
سازندگان این شاهکار در فصل دوم، در ترکیب پیام خود با محیط خشن مهارت دارند و این به هدف خود یعنی حفظ رمز و راز و همچنین جذابیت بسیار زیاد آن دست مییابد. این اثر در فصل پیشین با یک درام مدرسهای با پیشینه قوی و عمیق در مورد جامعهای تقسیم شده آغاز شد و در نهایت به درام پر آشوبی تبدیل شد که حتی عمیقتر شد و به قاچاق، بازار سیاه و بقای گیاه خواران در دنیای بیرون پرداخت.
انتخاب بهترین کرکتر برای نشستن به تخت Beastar بین لگوسی و لویی کمی سخت تر شده. لویی به معنای واقعی کلمه یک شاهزاده است، هوش و جاه طلبی او بی حد و مرز است و تجسم واقعی "نمیدانم چه میخواهم، اما میدانم چطور به دستش بیاورم" است. در این فصل بهتر می شناسیمش. او آن چهرهی مغرور را کنار میگذارد و گیاهخوار آسیبپذیری را نشان میدهد که حتی بعد از 13 سال، تنها به دنبال بقا است و در عین حال، آرزوی رها کردن همه چیز را دارد. رابطهی او با لگوسی خیلی جالب شده است. نه یکدیگر را دوست دارند و نه دشمن هستند؛ آنها فقط به یکدیگر احترام میگذارند و همدیگر را تحسین میکنند.
در این سیزن خیلی بهتر از قبلی عمل کرده و دلیلش تمرکز خواسته مخاطبان بوده است. آنها شخصیت ها را از مرکز داستان خارج و به شخصیت های فرعی واقعی تبدیل کردند. جونو جایگاه شخصیت اصلی زن فصل را گرفت و به لویی نزدیک شد و رابطهای را با او شکل داد که در ابتدا پر از مخالفت بود.
بزرگترین اتفاق این فصل هم، مشخص شدن قاتل است که هم ناراحت کننده است و هم بسیار شوکه کننده! عادت ندارم چیزهایی که اخیراً دیدم دوباره نگاه کنم، اما صحنهی مرگ تم واقعاً منو تحت تأثیر قرار داد. شرح و بسط دادن به شخصیت قاتل هم فوقالعادست.
این فصل بعنوان دنباله ای بی نظیر در ادامه فصل اول، صد درصد ارزش تماشا کردن را دارد و دیدن آن را به همه طرفداران این سری انیمه پیشنهاد می کنم.