«برای من یه زندگی شرمآور بود». توکیو 2036، انقلابی در عرصه پزشکی حاصل شد که به کمک آن مرگ رو شکست دادند... با اتفاده از نانو چیپهای داخلی و سیستمی به نام S.H.E.L.L که آنها رو کنترل میکرد، بشریت دیگر از هیچ بیماریای رنج نمیبرد، برای درمان جراحات به درمان نیازی ندارند و یک عمر 120 ساله عاری از هرگونه بیماری برایشان تضمین شده است. این سیستم اجتماعی کامل هنوز مشکلات پیچیدهای برای ملت ژاپن ایجاد میکند: اختلافات حل نشده اقتصادی، فساد اخلاقی حاصل از نامیرا بودن، آلودگی زیستی قبرها و پدیده «از دست رفتن انسان» که طی آن افرادی با اراده خود از شبکه خارج میشده و ناقص میشوند. ژاپن در دو راهی دو آینده بالقوه بالا و پایین میشود: تجدید تمدن یا نابودی آن. یک آلودگی اتمسفری فضای خارج ازمسیر 16 را پوشانده و این مسیر رو محدود کرده است. یوزو اوبا که به عنوان شخصی بیکار و معتاد زندگی میکند، به مردی مرموز به نام ماسائو هوریکی ملحق میشود که در کشمکش میان باندها در منطقه مسیر 7 که پر از مردمانی با زندگی مرفه بود، نقش داشت و وارد یک مبارزه خشونت آمیز میشود. وقتی یوزو با یک فرد مبتلا به از دست رفتگی انسان مواجه میشود، زندگی یوزو توسط دختری به نام یوشیکو هیراگی که تواناییهای مرموزی داشت و عضو آژانس ضد گمشده HILAM بود نجات داده میشود، و متوجه میشد خود او نیز دارای قدرتهای فراطبیعی است. پستی و مرگ، زندگی و امید. ضربهای ناگهانی به وسیله سرنوشت، مردی که خود را شکست و فریاد میکشید. خشم، غم، ترحم. از پا در آمده توسط یاس و اشکهای تلخ. یوزو اوبا توسط خودش به یک شیطان تبدیل شد. یک از دست رفتگی انسانی... یا کسی که خودش رو میشناسه؟